راستی چهکسی شک دارد که جای شیخ در همان زُبالهدان مسجد شاه است! تا پس از تحکیم وحدت بین دیکتاتوریهای شیخ و شاه، مشترکاً در آنجا بهیکدیگر «لبخند اصلاحات» بزنند و ملت هم بهقبر پدر هر دو نظام استبدادی «فاتحه» بخوانند! بله، دیگر حنای شیخشیاد و پروژه ارتجاعی و استعماری برای حفظ نظام آخوندی، رنگی نداشت. مردم و فرزندان آگاه و مجاهد و مبارزشان فریاد میزدند: «جامعهٔ مدنی، لای عبا گم شده ـ مرگ آخوند خاتمی، شعار مردم شده»! فریاد میزدند «وای بهروزی که مسلح شویم»! آخر، مردم بهمیدان آمده بودند و فرزندان آگاه آنها بر گرد شمعها و شعلههای برافروخته، سرود آزادی سرمیدادند. و چه گویا بود زبان واقعیت فروزان قیام و انقلاب، آنگاه که رخ نمود و خود را بهناگزیر بر زبان تمامی طرفها، جاری کرد: در شعارهای مردم و دانشجویان انقلابی که فریاد میزدند: «حکومت آخوندی سرنگون سرنگون» فریاد میزدند «لحظه بهلحظه گویم ـ زیر شکنجه گویم ـ یا مرگ یا آزادی»!
آموزش برای نسل جوان (شماره ۹) – مسعود رجوی ۱۸تیر ۱۳۷۹
راستی چهکسی شک دارد که جای شیخ در همان زُبالهدان مسجد شاه است! تا پس از تحکیم وحدت بین دیکتاتوریهای شیخ و شاه، مشترکاً در آنجا بهیکدیگر «لبخند اصلاحات» بزنند و ملت هم بهقبر پدر هر دو نظام استبدادی «فاتحه» بخوانند! بله، دیگر حنای شیخشیاد و پروژه ارتجاعی و استعماری برای حفظ نظام آخوندی، رنگی نداشت. مردم و فرزندان آگاه و مجاهد و مبارزشان فریاد میزدند: «جامعهٔ مدنی، لای عبا گم شده ـ مرگ آخوند خاتمی، شعار مردم شده»! فریاد میزدند «وای بهروزی که مسلح شویم»! آخر، مردم بهمیدان آمده بودند و فرزندان آگاه آنها بر گرد شمعها و شعلههای برافروخته، سرود آزادی سرمیدادند. و چه گویا بود زبان واقعیت فروزان قیام و انقلاب، آنگاه که رخ نمود و خود را بهناگزیر بر زبان تمامی طرفها، جاری کرد: در شعارهای مردم و دانشجویان انقلابی که فریاد میزدند: «حکومت آخوندی سرنگون سرنگون» فریاد میزدند «لحظه بهلحظه گویم ـ زیر شکنجه گویم ـ یا مرگ یا آزادی»!